به اونجایی رسیدم که زندگی واقعی می خواد آروم آروم خودش رو نشون بده . اگه استقلال یه دریا باشه ، من تازه پاهام آب دریا رو لمس کرده . یعنی چی ؟ یعنی اولین کار رسمی و با قرارداد خودم رو شروع کردم برای این که اجاره‌ی پانسیونم رو بدم .

پایان نامه هست ، کار تمام وقت هم هست . برای کسی که این یکساله که در حال تلاش برای شکست دادن افسردگی بوده ، و به خاطر اون همش خورده و خوابیده ، یکم سخته .

عصر ها که از سر کار بر میگردم می خوابم؛ یعنی بیهوش میشم . یه جوری که نمیفهمم کجام و چه وقتی از روزه . بعدش اگر غذا داشته باشم وقت می کنم چند ساعتی درس بخونم و بعد خواب و دوباره تکرار چرخه روزانه .

خوشحالم . چون در موقعیتی هستم که میخواستم باشم . من باید پا در آب میگذاشتم و شروع میکردم مستقل شدن رو .

من قهرمان زندگی خودمم!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دکتر رضا بهمنش(راکی) آسِمـــــان می‌نویســـد... یک دختر پی اچ پی کار صفحه رسمی جنبش کارآفرینی(کاراترین) به گیمر خوش آمدید روابط بین الملل ايران ديدني چگونه چشمي سالم داشته باشيم سئو کردن مطالب و آموزش های سئو мαgнzєкнαкєѕтαяι